چشمان بارانی

ساخت وبلاگ
در عالم کودکی به مادرم قول دادمکه تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم.مادرم مرا بوسید.و گفت : نمی توانی عزیزم !گفتم : می توانم ، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم .مادر گفت : یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی .نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم .ولی خوب که فکر می کردم مادرم را دوست داشتم .معلمی داشتم که شیفته اش بودم ولی نه به اندازه مادرم !بزرگتر که شدم عاشق شدم ، خیال کردم نمی توانم به قول کودکی ام عمل کنم .ولی وقتی پیش خودم گفتم ؛کدامیک را بیشتر دوست داری باز در ته دلم این مادر بود ، که انتخاب شد.سالها گذشت و یکی آمد ، یکی که تمام جان من بود .ه چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : مادر, نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 165 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:36

شد عمر گرامی همه در مدرسه‌ها صرف کو عشق که فارغ کند از درس و کتابم... #فیض_کاشانی

چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 173 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:36

مرا شروع کن
از هر لحظه ی با هم بودن

از تمام ثانیه هایمان
از بغض های نا تمام ...

پایانم نباش ...

نگذار قبل از سوت شروع
به خط پایان برسم!!

چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : مرا,شروع, نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 169 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:36

مراقب آدمهای "آرام" زندگیتان باشید،
آنهایی که "گوش" میدهند،
دیرتر "غمگین" میشوند،
"سخت عصبانی" میشوند،
طولانی "دوستتان" دارند،
کم "عاشق" میشوند،
"مهربانی" را بلدند،"حواسشان" به شماست، ...
"درد" را به "جان" میگیرند تا شما را "نرنجانند"،.
آنها همانهایی هستند که اگر "دلشان بشکند"!

فقط آرام ته نشین میشوند..وبرای همیشه کمرنگ میشوند.

❤️

چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : مواظب,باش, نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 170 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:36

  ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای دشمن از دوست ندانسته و نشناخته‌ای من ز فکر تو به خود نیز نمی‌پردازم نازنینا تو دل از من به که پرداخته‌ای چند شب‌ها به غم روی تو روز آوردم که تو یک روز نپرسیده و ننواخته‌ای گفته بودم که دل از دست تو بیرون آرم بازدیدم که قوی پنجه درانداخته‌ای تا شکاری ز کمند سر زلفت نجهد ز ابروان و مژه‌ها تیر و کمان ساخته‌ای لاجرم صید دلی در همه شیراز نماند که نه با تیر و کمان در پی او تاخته‌ای ماه و خورشید و پری و آدمی اندر نظرت همه هیچند که سر بر همه افراخته‌ای با همه جلوه طاووس و خرامیدن کبک چشمان بارانی...
ما را در سایت چشمان بارانی دنبال می کنید

برچسب : سعدی, نویسنده : cmaflaki8 بازدید : 148 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:36